وب سایت رسمی رضاقاسمی

با عرض ادب وسلام خدمت همه دوستان عزیز

سال نو رو خدمت همه شما تبریک و تهنیت عرض میکنم امیدوارم سالی توام با شادی و موفقیت وسلامتی داشته باشید

دوستدار همیشه شما

می ناز

نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,ساعت 9:14 توسط رضاقاسمی| |

زیباترین احساسم وقتی بود که کنارم یه گل روییدن گرفت و بزرگ شد

وبدترین حالم وقتی بود که دیدم با تمامه زیبایش پرپرشد

می ناز

نوشته شده در پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:,ساعت 17:5 توسط رضاقاسمی| |

تقدیم به روح پاک عزیزان از دست رفته زمین لرزه آذربایجان

همه دروصف تو یارب به صف بودند

برای لقمه ای  یارب به خط بودند

دریغ مهرتوبودن یارب یه دل بودند

 صبوری ده همین بودندیارب همین بودند

چه شد یاران همه در خاک و گل پنهان شدند

زمین رامهد خود پنداشتند پنهان شدند

چه شد لزران زمین انگار دنیا قتلگاهه

چه شد دنیا مگر این اتمامه کاره

مرا صبری ست یارب طاقتی بود

ازاین آشفتگی را فرصتی بود

دراین ماه عذای  یاعلی گو

دراین بانگ شب منجلی گو

در آن ساعات که لب می گشودش

به حرم استانانش می نمودش

فقط عرض ارادت دارم ای دل

به  انان داغداراند دارم ای دل

می ناز

نوشته شده در سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:,ساعت 4:23 توسط رضاقاسمی| |

تورا در سمت خورشید می دیدم
تو ازنوری نفس داری
نگاهی پر از کینه
چرا اینگونه بس داری
طلوعی سرخ داری
مثل سیب قرمز
چرا اینگونه بس داری
نفسهایت قفس دارد
نگو بامن که دست دارد
نمی دانم چرا حالم
ازاین گونه سخت غمگین است
ازاین وحشت هراسان و
ازاین حره پریشان است
برو دور شو ازاین تن خستم
به جای من ببر بارون
بذار ابری ببارد از من

می ناز

نوشته شده در شنبه 20 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:45 توسط رضاقاسمی| |

وقثی شقایق زندگی کرد
همیشه تو را نفس داشت
تورو تو بغض سینه
بهتر از قفس داشت
همیشه یادم می مونه
بازی سرخ نگاشو
رود خوش رنگ چشاشو
سبزی اون گون هاشو
حالا که دستای دنیا
اونو تو دستش گرفته
مثل موج بارون
باتمام سختیش گرفته
حتی یک نفس نیست
که دمو ازش بگیره
حتی یک سبدنیست
واسه اون سبزی بچینه
توخودت بگو به تقدیر
خستگی این روزگارو
چطوری میشه به تن کرد
کاغذ خرده به کامو
من همیشه رنجم نبوده
باسبد سینه بکارم
یاکه بارون نگاش شم
واسه اون گلی بیارم
دیگه طافتم نیست
دیگه من آخر کارم
واسه بارونی شدنم
خدا میدونه بتونم طاقت بیارم

می ناز


 

نوشته شده در شنبه 20 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:29 توسط رضاقاسمی| |

خوب بودم اگر ،جای  چشمانت میشدم
یاکه اشکت بودم  واز چشمانت جاری میشدم
خوب بودم اگر عشق تو نبودم لیلی
پس چرا نیست تو را بامن میلی
خوب بودم اگر رقص شقایق میشدم
یا که کشتی شکسته در امواج میشدم
خوب بودم اگر از داغ دلم میسوختی
یا که پروانه میشدم و توحریرم میدوختی
 خوب بودم اگرازمن بشکسته نداشتی
توحریم نفست بغض منو پنهون داشتی
خوب بودم اگر  خ و د م را باور داشتم
نه  که با خیالت عمرمو ارزان داشتم

می ناز

 

نوشته شده در شنبه 20 خرداد 1391برچسب:,ساعت 17:14 توسط رضاقاسمی| |

یه اسم زیبا توی زندگیم اومد

مثله یه رویا بود تازه به دنیام اومد

خداروشکر زندگیم اومد

دل تنگم نفسم به زندگی اومد

همیشه ازخدا یه دل پاک میخواستم

حالا حسش میکنم تازه به زندگیم اومد

می ناز


نوشته شده در دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,ساعت 22:55 توسط رضاقاسمی| |

وقتی عشقم باهمه

دنیارو تنهایی میخوام

یه قصه رو به انتهارو

زندگی رو برای اون میخوام

همیشه دل تنگم واسش میمیره

خداکنه زودی بیادش

اخه دنیام بی اون میمیره

فقط اینو خوب میدونم

که آرزوم با اون همیشه

بهت میگم که  خوب بدونی

دل تنگم بدون تو نمیشه

 می ناز

نوشته شده در دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,ساعت 22:37 توسط رضاقاسمی| |

قراره از روز اول

همدل ویه رنگ باشیم

مثله ادمای خوب

یه دل وقشنگ باشیم

قراره که دعای خیر

پشت سرمون همیشه باشه

خداکنه که تا ابد

دلامون همیشه زنده باشه

قراره که خدای خوب

برکت بده تو سفرمون

وقتی که شکرش میگیم

سلامتی بده به هم مون

 می ناز

 

نوشته شده در دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,ساعت 10:52 توسط رضاقاسمی| |

هرشب از خدا

فقط عشقمو خواستم

هرشب از خدا

یه دل سیر گریه می خواستم

هرشب از خدا

بهونه ای واسه عاشق بودنش می خواسنم

هرشب از خدا

یه دل می خواستم

یه دل تنها واسه خودم

بی انتها می خواستم

هرشب از خدا

محبتش و رو می خواستم

هرشب از خدا

بهش رسیدن رو می خواستم

هرشب از خدا

فقط خودش تنها می خواستم

می ناز

 


نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:9 توسط رضاقاسمی| |

یادته عزیزترینم

لحظه خوب آشنایی

کنار تو نشستم وگفتم

از حس غریب تنهایی

حالا نشستم و دارم می نویسم

از نگاه نازت

ازاون تبسمه قشنگت

ازهمون دستای بازت

چقدر قشنگه واسه من

لحظه خوب آشنایی

می ناز

 

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 12:1 توسط رضاقاسمی| |

زیباترینی درنزدمن

توبهترینی ای ماه من

ازتو کمند واژه های آشنایی

چه رنگه تلخی ست تنهایی

بی تو نمی شه اسون اسون

دل را ربودش تو اوج بارون

تنگ دلم بود یه قلب شیشه ای

میشد با تلنگوری اون رو بکشنی

این حس بودنم از بودنه توه

عاشق بودنم از توخونده

می ناز


 

 

 

 

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 11:39 توسط رضاقاسمی| |

تمام زندگی من

حس قشنگه عاشقیست

حس قشنگ بودنت

ساده ساده زندگیست

من با خیال تو خوشم

بی یاد تو ناخوشم

وقتی کنارم توباشی

بی من وبا من نباشی

با ناز تو ساز میزنم

باکوک آهنگ نگات

ازگوشه تنگ صدات

یه رنگ خوش به آسمون

غروب شب رنگین کمون

زندگی رو از سر میگیرم

واسه تو یه هدیه میگیرم

یه کالبد ازغرور شب

یه طاووس از جنس طلا

یه دل ساده بی ریا

به اسم تو عاشقتم بیا

می ناز

 

 

نوشته شده در یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:,ساعت 8:45 توسط رضاقاسمی| |

یه روز دلم اسیر چشمتون نبود

زندونی قفس بود و تواین زمونه کم بود

به هر نسیم عاشقی میلرزید

دور ازنگاه آدما یه گوشه ای می خندید

توفکرش زندون دنیا

یه قفس ساخته بود تک و تنها

خوب دیگه این رسم وفاداریه

خستگی هاش نشونه دلداریه

نمیخواد از رنج بریده بگه

از زندگی از دست مردم بگه

حالا که دونستی چی داره تو نگاش

بشین و راحت گوش بده به حرفاش


می ناز

نوشته شده در سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,ساعت 16:46 توسط رضاقاسمی| |

الهی  که سفرتون همیشه رنگین باشه

دلتون شاد و سراسر عمرتون خنده باشه

الهی تواین ساله جدید لبخندتون طلا باشه

محبتتون به جا و غمی تو سینه نباشه

الهی یه وقت نشه کسی باکسی قهر باشه

واسه مادی بودن دنیا ازهمدیگه دلخور باشه

الهی تو هیچ خونه ای غم نباشه اما به جاش

عشق و صفا مهمون هر لحظه باشه

الهی روزی تون یه لقمه نون یه دله خوش صفا باشه

نون و ریحون توسفرتون بهتراز کباب باشه

می ناز

 

 

نوشته شده در دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:,ساعت 16:22 توسط رضاقاسمی| |

آرزوی این روزا
طرحی از نقش توه
طرحی جنس حریر
طعمی از عشق توه
حالا که زندگیمنو
تقدیر بارون میزنه
تقدیر روزای عجیب
رنگین کمونو میبینه

می ناز


نوشته شده در پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:52 توسط رضاقاسمی| |

دست من خالی شده
محبتت بی انتهاست
قلبم عاشقم همیشه
منتظر بارش این لحظه هاست
می ناز

نوشته شده در پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:51 توسط رضاقاسمی| |

دل تنگم همیشه
پی تو همیشه گشت
ازهمه نشونی ها
دنباله اون ستاره گشت
تو همیشه ارزومو داشتی
پیش اون غریبه ها
همیشه حوامو داشتی
می ناز


نوشته شده در پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,ساعت 14:47 توسط رضاقاسمی| |

کاشکی اونقدر حقیر نبودم
که برای اثبات حرفهایم مورچه ای رو زیر پاهایم له کنم
کاش اونقدر سنگ نبودم که دلی رو به ضربه ای بشکنم
کاش اونقدر مهربون نبودم که دیگران مرا مورد سرزنش قرار دهند
کاش اونقدر درک بود که قدرت درکم بهتر ازهمیشه میشد
کاش تو منو میفهمیدی و من نیازی به بیان خواسته هایم نداشتم
کاش تو مر خوب میدیدی و امروزی رو که فردا میشود از دست نمیدادی
کاش تو خودت رو خوب میشناختی ، خواسته هایت رو به من ابراز میکردی
و من به تو می گفتم که
کاش مرا میشناختی و اینک....

می ناز


نوشته شده در شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,ساعت 1:39 توسط رضاقاسمی| |


زندگی با یاد دوران خوش شود

دل آزردن بسی مشکل شود

خویش از شما دار تمنای وصال

خود درو کند این ریشه بی بت وحال

رنج دوران تا صباحی خوشتر است

وقت رفتن خنده اش مشکل تراست

قدرخویش بدانید که این رفتنی است

یک زمانی بدترین شرمندگی ست

ماهمه رفتیم وگفتیم این سوال

زنده باشد هرکه دارد این نهال

کینه را از خود بدور افکنید

شر این زشت سیرت را افکنید

خوش باشید و خوش شوید از بندگی

این محبت باشد سرای زندگی

می ناز

 

 

 

 

نوشته شده در جمعه 21 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:8 توسط رضاقاسمی| |

نمی شناسم  ای آسمون

این رنگ رویای کیه

این که تموم رنگارو

بهم رخته تو دنیا این کیه

نمی شناسم ای /اسمون

باورکردنش مشکله

حل  نمیشه  این مشکلم

بگو آخه این کیه

 نمی شناسم ای آسمون

این رنگ شب مال کجاست

مال کدوم عاقله که

اینجوری رنگ کرده

پس کجاست

نمی شناسم ای آسمون

باورم کن که تنها تو میدونی اون کیه

هرچی ازاون بگم

فقط تو میدونی اون کیه

 شاعر (می ناز )

 

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 24 دی 1390برچسب:,ساعت 22:12 توسط رضاقاسمی| |

مست مست از رندی ایام نیست

دور از تمام ادما دل دار نیست

خویش از ازل دارد دل سودای تو

مانده دارد در نفس فریاد تو

ماهمه در بی کسان یارهمیم

غافل از حال خویش دلجوی همیم

در نفس داریم به صد فریاد وپس

دل نوید عاشقی بود و نه هوس

دررسوم ما بود یاری کنیم دل دار نه

نه از روی خجل زاری کنیم دل دار را

با صد اهنگ و ترانه از سبوی او

هی شکستیم و زدیم پیمانه  ی بشکسته او

آخرین صحبت بگویم و تمام شود این درد یار

توخود بگو من می ناز را چه بااین دردیار

 می ناز (رضاقاسمی)

 


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 24 دی 1390برچسب:,ساعت 22:9 توسط رضاقاسمی| |

 

 

من چراغ راه تو بودم

 نگاه میکنی
سایبان سایه هایت بوده ام
 صدایم میکنی
بی دلیل از من نمی پرسی
چراغ بیش نیستم
نوری هرچند کورسو
پشت پلک هایت نگریستم
شعله هایم دیگر ازتو طاقت ماندن ندارن
تو چه داری دراین زندان عمر
برایم هیزمی  آتش کنی

 

 شاعر :

می ناز (رضاقاسمی)

نوشته شده در سه شنبه 20 دی 1390برچسب:,ساعت 17:52 توسط رضاقاسمی| |

عاشورا یعنی عشق و حماسه

عاشورا یعنی حسین و یه دنیا حماسه

عاشوار یعنی زیبای یعنی نگاه

 عاشورا یعنی عشق به خدا توی نگاه

عاشورا یعنی تبلور نور دربرابر تاریکی

عاشورا یعنی خاموشی غروب تو روشنایی

عاشورا یعنی محبت یعنی وفا

عاشورا یعنی زندگی دوراز خفا

 عاشورا یعنی از گذشتن از وجود

عاشورا یعنی دل دادن به حریم سجود

عاشورا یعنی دلکده در  ماسوا

عاشورا یعنی دیدن بهترین لحظه ها

عاشورایی باشید و عاشورایی زندگی کنید

می ناز (رضا قاسمی)

 

نوشته شده در سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:,ساعت 16:20 توسط رضاقاسمی| |

قصه تلخ آداما قصه تلخ سادگی ست

این روزا تکرار نیمشه

وقتی فقط آواره گیست

قصه نبودن و رفتنشون

بی عبور از جاده دل داده گیست

 می ناز

نوشته شده در شنبه 2 مهر 1390برچسب:,ساعت 17:45 توسط رضاقاسمی| |




یادش بخیر بچگیا ، شیطونیا ، تمون پنهون کاریا

بازی گرگم به هوا ، کباب کباب ، تموم اسباب بازیا

 

لوس شدنا٬خندیدنا٬دوست داشتنای راستکی

       عیدی گرفتن از همه٬پول تو جیبی٬بستنیای آبکی

                                                                      ......

 


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 21:15 توسط رضاقاسمی| |


 

داد از اين دل من كه بسوزد چون شمع

 

گه به ناكامي دوست گه به حال دشمن

 

گاه چون شعله برافروخته دل

 

گاه چون لاله دلش سوخته دل

 

گاه چون ابر گرفته ست دلم

 

گه چو دين ميرود از دست دلم

 

گه چو درياست كه اندر دل آن سخت طوفان بر پاست.

 

گاه چون كهنه اجاقي دم سرد جاي خاكستر هاست دلم.

 

گاه آرام چون طفلي در خواب

 

گه خروشنده چنان جيحون است

 

گاه همرنگ شفق

 

آري آري خون است.

دلم از دست دلم........

نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 21:14 توسط رضاقاسمی| |

 

اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت 

این منم چون گل پرپر که نشستم سر راهت 

.....


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:20 توسط رضاقاسمی| |

 

خواب دیدم تو آسمون پیدا شدی

 

رنگ مهتاب توی خواب ما شدی

 


بی هوا مثل شهاب تو آسمون

 

برق چشمات زده و رسوا شدی

...

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:16 توسط رضاقاسمی| |

 

حتی اگر لبهایت انحنای خندیدن رابلد نیستند 

 

  حتی اگر لبخندت ژست خشک وتانخورده ی آدم بزرگ ها رابهم بزند

 

بخند...

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:9 توسط رضاقاسمی| |

 

تو مثل آمدن یک غروب دلتنگی

 

 با تمام غزل های من هماهنگی

 

 چقدر گریه و باران برایم آوردی

 

 چقدر هق هق تازه چقدر دلتنگی

 

 شمیم عطر خیال تو در تنم جاریست

 

اگرچه دورتر از صدهزار فرسنگی

 

 چه خوب میشد اگر اهل کوچه ام بودی تو بودی

 

 شب و صدها دریچه رنگی

 

تمام میشوم آخر بدون دیدارت

بیا ببینمت از پشت قاب دلسنگی

نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت 19:6 توسط رضاقاسمی| |

 

حالم بد نيست غم کم می خورم
کم که نه! هر روز کم کم می خورم


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 24 خرداد 1390برچسب:,ساعت 1:11 توسط رضاقاسمی| |

گل من، قلبت را، به خداوند سپار...

آن همه تلخی و غم، این همه شادی و ایمانت را...

گاهی از عشق گذر کن و دلت را، بسپار


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:,ساعت 23:57 توسط رضاقاسمی| |

باز شب شد چقدر تنهایم گفته بودی كه شبی می آیم

باز شب شد و از پنجره ام همچنان راه تو را می پایم


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 23 خرداد 1390برچسب:,ساعت 23:36 توسط رضاقاسمی| |

نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت 20:53 توسط رضاقاسمی| |

نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت 20:33 توسط رضاقاسمی| |

زندگی خواب نیست

رویا نیست

روزهایش رنگین....


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 14 خرداد 1390برچسب:,ساعت 12:29 توسط رضاقاسمی| |

و هر روزش آغازی دوباره

برای استفاده از فرصت ها و جبران گذشته...

زندگی زیباست ...


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 14 خرداد 1390برچسب:,ساعت 12:26 توسط رضاقاسمی| |

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید
من عاشق چشمت شدم  نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی

نوشته شده در شنبه 14 خرداد 1390برچسب:,ساعت 12:18 توسط رضاقاسمی| |

طاقت میاری رفتنم را مرد و مردانه؟

طاقت میاری بودنم را دور از این خانه؟

اینکه مرا بسپاری از خود توی دستانش

......


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 14 خرداد 1390برچسب:,ساعت 11:42 توسط رضاقاسمی| |


Power By: Reza Ghasemi